دهان
دهانی که بی موقع باز می شود 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

وقتی دختر مورد علاقه ام - کسی که هفت سال تمام دوستش داشتم - بی خبر ازدواج کرد، مادرم به عمد چیزی به من نگفت؛ مبادا که بلایی سر خودم بیاورم. یک هفته بعد به طور اتفاقی فهمیدم.چیزی نگفتم. نه حرفی، نه اشاره ای، نه اعتراضی. انگار که خبر ندارم. یک روز که در خانه نشسته بودم آرامشروع کردم به زمزمه این شعر که:

 

"جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را / نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را"

متوجه نگاه مادرم شدم. سرم را بلند کردم، دیدم در آشپزخانه ملاقه به دست ایستاده و زل زده به من. اشک در چشمانش جمع شده بود. نگاهش کردم. چیزی نگفت. چیزی نگفتم. فهمیده بود که شستم خبردار شده. اما هیچ وقت نفهمیدم آن روز داشت به حال من اشک می ریخت یا به حال جوانی گم کرده اش!


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:دختر مورد علاقه,مادر,ازدواج,جوانی, ] [ 18:15 ] [ حمید انصاری ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

با این همه ای قلب در به در از یاد مبر که ما من و تو "عشق" را رعایت کردیم. از یاد مبر که ما من و تو "انسان " را رعایت کردیم. خود از شاهکار خدا بود یا نبود...
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 632
بازدید کل : 162606
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



<-PollName->

<-PollItems->

color="#008080">دریافت كد ساعت

پیچک